مریضی بد
پسری خوبم تعطیلات خرداد امسال خیلی تعطیلات بدی بود. روز چهارشنبه صبح رفتی مهد کودک و خانم طهماسبی نزدیک ظهر زنگ زد که پسری گلم تب داره و خاله نوشین داره بهش آب میده و خنکش میکنه و بیاین دنبالش. بابا بزرگ اومد دنبالت مهد کودک و من از سرکار اومدم خونه و چون سه روز تعطیلی بود بردمت دکتر. خانم دکتر معاینت کردند و گفتند ویروسیه و شربت تب بر و سرماخوردگی...اینقدر بیحال بود که همش بغل مامان بودی و میگفتی نمیتونم وایسم. اومدیم خونه ولی از فردا صبحش گفتی مامان من گلوم درد میکنه و مامانی فهمید از یه بیماری ویروسی به رده. اینقدر گلوت درد میکرد که برای قورت دادن اب دهنت گریه میکردی.. گولی گولی اشک میریختی و هیچی نمیتونستی بخوری. حتی شیر توت فرنگی. صبح پ...
نویسنده :
مهسا
14:39