کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

برای کیان عزیزم

اولین دست نوشته ها

1391/7/17 10:25
نویسنده : مهسا
1,075 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی یادته چند ماه پیش مطالعات مامانی در خصوص کودک و تربیت و ...به اونجا رسید که شما باید غذای انگشتی بخوری ونتیجش، شستن یک عالمه لباس و ظرف و ملحفه و مبل شد! یادته گفتم من دیگه به نوشته های توی کتابها عمل نمیکنم! دوباره اشتباه کردم.

چند روزی میشد که هی میرفتی سر کمد یا کیف بابایی و از توش خودکار بر می داشتی و میرفتی و من هی نگران تو که نخوری زمین و خودکار بره توی بدنت فرو...و دوباره در حال مطالعه کتاب بودم که دیدیم نوشته کوچولوها از یک سالگی دوست دارند که مداد دستشون بگیرند و خط بکشند و حالا امادگیشو دارند که براشون یک مداد کوتاه و کلفت که بهشون اسیب نرسونه و تعدادی کاغذ بدید تا خط خطی کنند . مامانی هم راه افتاد دنبال همچین مدادی که پیدا نکرد. نمیدونم چرا عکس العمل لوازم التحریر فروشیها وقتی میگی ببخشید آقا شما مدادی دارید که کوتاه باشه و قطرش زیاد اینقدر خنده دار میشه.

بالاخره خاله مهدیس برات یک مداد استابیلو خوشگل خرید و آورد و من هم خوشحال چند تا کاغذ سفید و مداد را بهت دادم. کلی ذوق کردی و خندیدی و دستت گرفتی که خط بکشی( دست چپت میگیری ولی علم پزشکی میگه که تا ٣ سالگی دست غالب معلوم نمیشه و بچه ها معمولاً تا اونموقع با دو تا دست کار انجام میدند.) و مامانی هم سر خوش رفت دنبال کاراش و وقتی برگشت دید که صورتت سیاهه و به جای کاغذ صورتت را خط خطی کردی. ولی چند ثانیه بعد فهمیدم که :

در کمد را باز کردی و پایینش را نقاشی کردی

یک سری هم به اتاق کامپیوتر زدی و رو دیوارش نقاشی کشیدی

دوباره ادب شدم که هر چی تو کتابها نوشته حتماً درست نیست و اصلاً مجبور نیستم بهشون عمل کنم و باز هم مطمئن تر شدم که نوسنده این کتابها قطعاً مرد بوده .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)