کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای کیان عزیزم

اسباب بازی های مورد علاقه در 1 سالگی

1391/7/17 10:24
نویسنده : مهسا
1,013 بازدید
اشتراک گذاری

کیان کوچولو به دلایلی که من نمیدونم چیه اکثر بچه های همسن تو دیگه علاقه ای به اسباب بازیهاشون نشون نمیدند و همه فکر و حواسشون به وسایل خونه و کنترل تلویزیون، سویچ ماشین، موبایل، گوشی تلفن...و این وسایله و تو هم همین طور بودی. بعضی وقتها دلم برای اسباب بازیهات می سوخت که هیچ اهمیتی بهشون ندادی. حتی وقتی خیلی خیلی کوچولو بودی هم جغجغه هات را فقط خوشت می اومد مامان برات تکون بده و تو بخندی ولی هیچ وقت باهاشون بازی نمیکردی.

اوایل یکم برای گاو کنار تختت لبخند میزدی و بعد هم به ملوس مامان محبت میکردی و هر وقت می دیدیش یکم می خوردیش ولی هیچ وقت ندیدم زمانی که صرف بازی با کنترل تلویزیون میکنی را برای هیچ کدوم از اسباب بازیهات بزاری تا اینکه.........

خاله مژده دوست مامان مهسا از تهران برات یک ماشین آورد که اهنگ میزد و راه میرفت و میچرخید.دفعه اول که روشنش کردم دوستش نداشتی و رفتی ولی یک روز خودت رفتی از توی ویترینت درش آوردی و هی نق زدی یعنی بیا روشنش کن و از اون روز دیگه عاشقش شدی. دستت را میذاشتی روش و باهاش ماشین بازی میکردی. حالا دیگه خودت یاد گرفتی روشن و خاموشش میکنی و چون راه افتادی بعضی وقتها دستت میگیری و راه میری.

تا حالا سر آقای رانندشو کندی.حتماً به نظرت به خانمه نمی اومده خوب! یکی از چرخهاشم شکستی. ولی خیلی دوستش داری و من خوشحالم که بالاخره یک اسباب بازی پیدا شد که تو باهاش بازی کنی. و دوستش هم داشته باشی.

چرخشو نشونت میدم و میگم این مال چیه؟ میری و ماشینتو میاری و جای چرخ را نشون میدی. عزیزم .حتماً ناراحتی که چرخ ماشینت کنده شده. بعضی روزهاهم که داریم میریم بیرون با خودت میاریش.

بعضی وقتها هم نگات می کنم داری باهاش بازی میکنی و بعد می خوای بزاریش تو کشو و کمد های خونه که براش کوچیکه و من کلی بهت می خندم.

ببین اومدی ماشینتو بزاری تو کابینت مامان.

بعد از اون ماشین هم کم کم به تلفنت که خاله محبوبه مامان آریا برات آورده علاقه نشون دادی و می شینی و باهاش بازی میکنی:

و البته تاب هدیه خاله مهلا مامان پارسا برای تولدت که هر وقت هوس کنی میری کنارش می ایستی و پاهاتو زمین میکوبی...یعنی منو سوار کن و هر وقت هم که سرعت تاب دادن مامانی کم بشه پاهاتو تند تند تکون میدی یعنی بهتر تاب بده. اخرش هم سر مامان مهسا گیج میره و تو بازم می خوای تاب بازی کنی که دعوامون میشه!

اینم اسباب بازی دیگت که چون یکسالت شده مامانی برات در آورده تا باهاش بازی کنی و اصلاً خوشت نیومد:

البته علاقه شما به کنترل تلویزیون، دسته کلیدمامان، کشو لوازم آرایش مامان، جعبه لاکهای مامان، قاشق چایخوری های مفقود شده ، و چوب های جادوییت که مال پرده مهمونخونه بوده هنوز پا برجاست. و هیچ اسباب بازی نمیتونه جاشونا بگیره.

نتیجه گیری: اسباب بازیهایی که دوست داری و باهاشون بازی میکنی را مامان مهسا نخریده و مال سیسمونیتم نیست. تو اسباب بازیهایی را دوست داری که دوستهای مامان برات میخرند . چه حس بدی پیدا کردم!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)