روز خانواده

پسر گلم...روز 6 مهرماه تو تقویم ما روز خانواده نامگذاری شده و امسال مهدکودک جدیدت ازمون خواست که روز خانواده با پسر گلمون بریم به هتل کوثر و دور هم باشیم. ایده خوبی بود من دوست داشتم. همه همکلاسیهات با پدر و مادرهاشون و بعضی ها هم با پدربزرگ و مادربزرگهاشون اومده بودند. خوب بود هم خانواده ها با مربیها و کل پرسنل مهد اشنا شدند و هم ما با خانواده دوستهای فسقلیهامون.

این دعوت ناممون

اینم شما در حیاط هتل کوثر

اینم تنها عکسی که من تونستم در یک لحظه نشستن تو بگیرم..

اینم چند ثانیه بعدش

اینم بعدترش....واقعا چرا من سعی میکنم از تو عکس بگیرم...

این پیشوی مهربون هم رو درخت کنار میز ما نشسته بود و ما بهش شام دادیم.

اینم عکس خوشگلی که فردای مراسم گلدونه بهمون داد...و اینکه من چرا اینقدر زشت تو عکس افتادم قطعا ربطی به من نداره

خانم رحمانی عزیز..که میدونم داره برات زحمتهای زیادی میکشه وممنونم ازش..

اینم کمک مربی عزیزت که یبار همون روزهای وال سال اومدی به من گفتی مامان...خاله نازنین به جای اینکه چشماش مثل همه ادما مشکی و قهوه ای باشه سبزه..و خیلی خوشگله...