کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای کیان عزیزم

دسته گل اخر پنج سالگی

1395/6/2 14:41
نویسنده : مهسا
1,065 بازدید
اشتراک گذاری

پسری مامان اخرین روزهای پنج سالگیتو طی میکنیم و اماده برای تولد 5 سالگی. تولد تو امسال یکشنبه بود و ما تصمیم گرفتیم شنبه یعنی شب تولدت جشن بگیریم. و فکر کن که چهارشنبه یعنی سه روز قبل از جشن تولد 5 سالگیت مامان در حال دادن کارت تولد شما به دوستش بود که بابایی بهش زنگ زد و گفت میای خونه خیلی شوک نشو..کیان یکم شیطونی کرده...یعنی سکته کردم تا رسیدم خونه و خب صحنه ای که دیدم این بود...

 

و بدترین قسمتش...اون خنده شیطنت بار و فاقد هرگونه ندامت و پشیمونی تو بود.

از اون بدتر خندیدن های بابا مجید که به نظرش تو خیلی کار باحال و بامزه ای کرده بودی...ولی من نمیتونستم بخندم و وقتی دیدمت گریه کردم. اخه من سه روزمونده به تولد باید با این وضعیت چکار میکردم.

هنوز لباسامو نکنده گفتم بلند شو تا ببرمت پیش عمو پرویز...رفتیم پیش عمو پرویز..کلاهتو که برداشتم نزدیک بود غش کنه...گفت کیان این چه کاریه.چکارش کنم و گفت که باید از ته ماشین کنم...کلی غصه خوردم و ازش خواهش کردم یه کاریش بکنه. گفتم تولدشه ماشین خیلی زشته.اونم قبول کرد که سعیشو بکنم و منم بهش قول دادم به کسی نگم اون موهاتو کوتاه کردهخندونک

و اینطوری همه سعیشو کرد.البته خودشم میدونست چیز خوبی در نمیاد و گفت حالا من یه مدلی میزنم اگه دوست نداشتید بگید ماشین کنم. ولی خب نتیجه خیلی هم بد نبود.

میدونم افتضاحه....ولی از اون وضعیتی که تو درست کرده بودی بهتره. 

اینم اخرین دسته گل 5 سالگیت.

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان صدرا
12 شهریور 95 11:40
عجب! بیشتر آدم از باباها حرص میخوره که عین خیالشون هم نیست حالا قبل تولد