کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای کیان عزیزم

علائم راهنمایی رانندگی

1394/7/4 9:22
نویسنده : مهسا
1,027 بازدید
اشتراک گذاری

پسری مامان داریم با مدیگه علائم راهنمایی رانندگی یاد میگیریم. البته که چه مشکلاتی هم داریم ...من دارم رانندگی میکنم مثلا با سرعت 70 تا و تو میگی این تابلو یعنی چی مامان و قطعا از لحظه دیدن تو تا گفتن این جمله با سرعت من و توانایی من در برگردوندن سرم و دیدن تابلو...به هیچ کجا نمیرسه و از تابلو رد شدیم. بعد من میگم ندیدم مامان و تو عصبانی میشی و اخم و قهر و ...که چرا همون موقع که گفتم ندیدی؟ عصبانی

و این قصه هر روز تکرار میشه.خب من نمیتونم واقعا هم رانندگی کنم هم تمام علامتهای گوشه خیابون و اتوبان را چک کنم که....یک مفر به داد من برسه...

و خدا نکنه که با وجود شما اقا پلیش تو ماشین کوچکترین خلافی صورت بگیره. که ابرو و حیثیت برای ادم نمیذاری. البته من در راستای اموزش به شما سعی میکنم تمام قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنم.ولی خاله مهدیس بی نوا یکبار که اومده مهد دنبال شما برگشتنه یه کوچولو چراغ قرمزو رد کرده و تو به همه گفتی که خاله مهدیس چراغ قرمزو رد کرد. هر چی هم خاله بهت میگه این یه رازه بین من و تو قبول نمیکنی. تا از اون چهار راه رد میشیم هم یاد اوری میکنی که محل جنایت نابخشودنی خاله مهدیس اینجا بوده.خندونک

وقتی من و شما تو خیابون پیادهاین خب خیلی کار راحت تر میشه و من میتونم همه علایم را برات یکی یکی بگم. و البته توضیح اینکه اینجا پارک ممنوعه و بعد سوال تو که چرا پس این اقا پارک کرده واقعا برای من سخته. خلاصش اینه که چون ما در کشوری زندگی میکنیم که مردم خیلی به قوانین احترام نمیذارند و کاری باهاش ندارند. گریه

و البته که مثل همه کارهای دیگت این آموزشت هم خالی از خنده نبوده...مامان منیژه برات شله زرد درست کرد و با دارچین روش برات یه ضربدر ریخت...اومدی بخوری گفتی مامان منیژه رو شله زردت پارک ممنوعه! زبان

و یک روز هم که برای چکاپ برده بودمت دکترت موقع برگشت پیاده با هم تو خیابون می اومدیم که تو مسیرمون یه هتل بود و تابلو هتل هم کنار خیابون..

گفتی مامان..اینجا تخت فروشیه! گفتم چرا؟ گفت این تابلواه میگه! قه قهه یعنی خب مصداق واقعی از خنده رو زمین پخش شدن دقیقا در اون لحظه درباره من صادق بود. و از اون بدتر قیافه متعجب تو تعجب

پسمری خیلی بانمکی....چقدر چیز باید یاد بگیری اخه تو و ورجک من....

 

پسندها (1)

نظرات (1)

هنرمند
18 آذر 94 16:33
ای انسان! مثل بادبادک باش ، با اینکه میدونه زندگیش به نخی بنده ، بازم تو آسمون می رقصه و می خنده همیشه بخند و نگران نباش بدون که نخ زندگیت دست خداست