پسری و آزمایش خون

پسر مامان بعد از تعطیلات نورزو خاله بزرگ مامان منیژه که خیلی هم خانم محترم و مهربونی بود از دنیا رفت...و ما تو مراسمهاش شرکت کردیم. تو تعطیلات عید یکبار که من داشتم نازت میکردم یه موی سفید بین موهات دیدم و سکته کردم...به هرکس گفتم گفت وای تو چه مامان حساسی هستی...یه موی سفید که مهم نیست.گفتم نمیشه..همین یک دونه هم دلیل داره. و تو مراسمها به پسرخالم نشونت دادم و اون گفت احتمالا کمبود آهن داره و باید آهن بهش بدی. سکته کردم دوباره...بردمت پیش دکترت و برات آزمایش خون نوشت. یه روز مرخصی گرفتم و از صبح که بیدار شدی برات گفتم که باید بریم آزمایش خون بدیم. و جوابشو ببریم برای خانم دکتر و تو هم گوش میدادی و تکرار میکردی.

رفتیم آزمایش دادی. خیلی نجیبی. فقط هی گفتی دستمو نگیر. چرا منو گرفتی؟ ولی وقتی سوزن را خانم پرستار کرد تو دستت یکم اشکات راه افتاد ولی زود تمام شد. باهم اومدیم بیرون و تو جای چسبت را نشونم میدادی و سوال و سوال و سوال.....همشو جواب دادم. باید همه چیزو میدونستی و یه حس پیروزمندانه بهت دست داده بود انگار کار مهمی کردی که خون دادی.

باید رشوه میدادم دیگه بعد از آزمایش بردمت پارک بازی.

محکمی و مغرور ولی کمی لوس....

تو بازی مامان بگو بچه ها منو هل ندند؟ چرا مامان؟ آخه من رفتم خون دادم دستم درد میکنه...

و این لوسی ادام هداشت و داشت و داشت....

به هرکس که میرسیدی..من دستم درد میکنه..چرا عزیزم...چون خون دادم تا آزمایش بشه تا ببینند من حالم خوبه و بعد جواب آزمایشو ببرم دکتر و .......

این قصه را برای همه تعریف کردی و کلی خودتو لوس کردی..یه شهربازی هم عصر از مامان رشوه گرفتی

جواب آزمایشت اومد و خدا را شکر مشکل حادی نبود ولی یکم ذخایر آهنت پایین بود که خانم دکتر برات شربت نوشت. و قرار شد یکماه و نیم تا دوماه بخوری و دوباره آزمایشت را تکرار کنیم. خوشحالم که بیخیال نبودم و ممنونم از پسرخاله خوبم که درست تشخیص داد و در حد یک تقویتی مشکل برطرف میشه و نیاز به درمان خاص یا مشکلات بزرگتر و بدتر نشد. به پیشنهاد دکتر داروخانت از شربت رسیدیم به قرص ففول و تو عاشقشی..شبها قبل خواب منم یادم بره میای میگی وای مامان من قرص دون دونیمو نخوردم....میخوری و میخوابی....

عاشقتم مامانی....مواظب خودت باش.....