کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای کیان عزیزم

سیزده بدر 94

1394/1/20 15:53
نویسنده : مهسا
867 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان...امسال سیزده بدر بر خلاف سالهای قبل نرفتیم باغ مامان شمسی و تصمیم گرفتیم بریم سمت غرب اصفهان.بابا مجید برامون هماهنگ کرد بریم محوطه سد. خاله های مامان هم همراهمون اومدند و همگی یه روز خیلی خوب را به یاد گذشته ها که میرفتیم گذروندیم. به تو هم خیلی خیلی خوش گذشت.

پسر مامان داره از بالای پل زیر پاهاشو نگاه میکنه و در ضمن کشمش هم میخوره.

 

 

به چی نگاه میکنی شیطون مامان؟

 

دنبال سنگ میگردی بندازی تو اب ..اگه چند روز مونده بودیم جا ساحل و دریاچه عوض میشد.خندونک

 

دنبال بزرگترین سنگ ممکن میگردی.

 

 

به کسی نگو که چه شیطنت هایی که نکردی سیزده بدر

 

اینم سبزه خوته...مامان منیژه تو یه ظرف خوشگل برات سبز کرده بود و همه تعطیلات ازش مواظبت کردی تا بزرگ بشه...الان برات عجیبه که باید بندازیش تو آب....امسال تازه داری این چیزها را میفهمی

از بس پرسدی چرا میندازیمش تو آب نزدیک بود همه موهامو بکنممممممممممممممممکچل

 

آموزش پرتاب سبزه در آب به کیان موشه خندونک

 

 

اینم موفقیت کیان عینکخسته

 

 

اینم کیان شیطون...با کلاه! سر راه برگشت جهت تجدید قوا و خوردن آش رشته و یکم استراحت رفتیم محل کار بابا مجید....رفتی همه اتاقهاشون را گشتی و اخرش با کلاه اومدی بیرون

میگفتی به من نگید کیان بگید آقای مهندس...بعدم کلاهتو با خودت آوردی خونه.

 

این دیگه اخرشه ها....

پیک نوروزی مهد کودک که روز آخر بهتون دادند و دقیقا به سرنوشت پیکهای دوران تحصیل من و بابا دچار شد...روز 14 فروردین و پیک حل نشده..قه قهه

با پیک مهد کودک بهت یه ماشین کوچولو...یه تقویم با عکس خودت رو شاسی و یه ببعی خوشمل به خاطر سال ببعی هدیه داد....

 

پسندها (1)

نظرات (0)