لگو
پسر مامان، نمیدونم این از خصلتهای بارز تواه یا همه نی نی های همسن و سال تو این مدلی هستند که هر دفعه به یه کاری گیر میدی اونم چه گیری....بعد از یه مدتی هم کلا بیخیال قضیه میشی.
یکی از گیرهای وحشتناکت لگو بازی بود. چشماتو باز میکردی لگو....................تا شب موقع خواب. انواع مدلهای لگو را هم دوست داری تا اینکه مامان شمسی لگوهای بچگی بابا مجید را برات پیدا کرد و دیگه کیان بود و پلاستیک لگوهای بابا مجید. همه جا با خودت می آوردیشون و دم خونه گریه و زاری که لگو هم بیاریم.
هرجا میرفتیم پلاستیکتو بار میکردی و کلی لگو بازی. بعضی وقتها هم از اینکه اون شکلی که می خواستی در نیمده عصبانی میشدی و همشونا پرت میکردی...جمع کردن این لگوهای فسقلی هم سخت و وقت گیر.....
لگو بازی در رستوران
لگو بازی در چادگان
لگوبازی در عروسی
لگو بازی کف ماشین!
کیان چرا اونجا؟
مامان مخسا! بالا آفتابه
پسر آفتاب گریز من