کیان آشپزباشی
آشپزباشی اسمیه که خاله نوشین مهد روی شما گذاشته و علتشم بازی دخترونه اییه که میکنی. با کوسن و بالش خونه میسازی و دعوتمون میکنی بیایم خونت . مهمونت که شدیم برامون غذا میپزی و میگی بخور این یازانیاست...بخور این نوشابست...بوف سفید بخور و ...اینطوری کلی برامون آشپزی میکنی. و ما میخوریم.
در واقعیت هم عاشق آشپزی هستی و غافل بشم نمک و آب و شکر و همه چیز را با هم قاطی میکنی. ولی منم از این عشقت به آشپزی استفاده میکنم و وقتایی که شروع میکنی به خرابکاری میبرمت تو آشپزخونه به آشپزی.
آشپزی با بابا مجیدم دوست داری. بزار اعتراف کنم که بابا مجید حوصلش خیلی بیشتر از منه و دیرتر عصبانی میشه. منم بهش حسودیم میشه ها.
آشپزباشی با بابا مجید داره برای صبحانمون پنکیک درست میکنه:
این زبون بیرونت موقع کار کردن ارثیه ولی هنوز کسی نمیدونه از مامان مهسا ارث بردی یا از عمو محمد.
هم زدم و شیرم اضافه کردم
اینم نتیجش
خیلی هم خوشمزه شده بود. ممنون پسر آشپزباشی من.