شبهای بی پوشک

کیان تو خیلی خیلی پسر خوبی هستی مامان و تو هیچ کدوم از مراحل گرفتن اذیت نکردی. با اینکه من فکر میکنم از موقع تولد یکی از فکرهای دائمی و سخت مامانها گرفتن از شیر خودشون و پوشک و شیشه و کلا پروسه های گرفتنه...ولی تو بهترین بودی عزیزم. البته من خیلی خونسرد بودم به کسی نگو. مامان منیژه روزی نبود که بابت هر کدوم از اینا بهم غر نزنه ولی نمیدونم چرا حسم اینه که باید به شما فسقلیها اعتماد کرد. هر چیزی وقت خودش اتفاق می افته. البته شایدم چون تو بچه حساسی هستی من میزارم تا همه چیز خودش اتفاق بیفته. اوایل ده ماهگیت بود که خودت دیگه سینه مامان مهسا را نخواستی. منم دیگه اذیتت نکردم. دو سالگیت که شد در کمال ناباوری من تو چند روز بی پوشک شدی و فقط برای شبها پوشکت میکردم. طبق نظر دکترت و چیزهایی که خونده بودم موقع گرفتن پوشک شب وقتیه که پوشک نی نی صبح ها به مدت یک هفته خشک باشه. منم منتظر یک هفته طلایی! از وقتی کوچولو بودی همیشه پوشک روزت کمتر خیس بود و پوشک شبت خیس و سنگین. منم چون میدونستم اذیتت نکردم. تا شنبه شب که طبق روال عادی اومدم برات پوشک و لباس خواب آوردم تا آماده بشیم برای خواب. گفتی مامان پوشک نمیخوام . گفتم نمیشه مامان شلوارت تو خواب خیس میشه! گفتی من بوزورگ شدم الان میرم جیش میکنم اگه بازم داشتم مامانو صدا میکنم. منم داشتم بال در می اوردم از اینهمه اطلاعات خودت در مورد خودت. عاشقتم پسر 32 ماهه من! البته استرس گرفتما ولی گذاشتم باز بمونی و الان که روز اخر هفتست کاملا موفقیت امیز بوده و حتی یک بارم لباس یا تختت خیس نشده. ممنون مامان که خودتو از پوشک گرفتی. دیگه عملا با پوشک و پوشک خریدن خداحافظی کردیم.برات آخرین پوشکت را یادگاری نگه میدارم.

اینم پارک کوچیک به قول تو که اگه دست خودت بود هر روز مامانو میبردی.

فقط سراغ تاب و سرسره نمیری. یه عالمه از وقت پارکتو میزاری برای سر در آوردن از والوهای آب و آبنمای پارک.

الانم که به خاطر بی آبی شهر خوبمون درختهای چنار ریزش برگ پیدا کردند و پارک پر شده از برگهای زرد میگی " وای چقدر برگ" برم خش خش کنه؟ بعدم با سرعت میری رو برگها و کلی لذت میبری.

پسری دوست دارم و خوشحالم که دیگه کلا پوشک نداری. امیدوارم خیلی زود یا من جراتشو پیدا کنم یا خودت تصمیم بگیری و شیشه شیرتم برای همیشه بزاریم کنار.