کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای کیان عزیزم

کیان و مریضی بد

1393/4/5 13:29
نویسنده : مهسا
553 بازدید
اشتراک گذاری

پسری مامان از وقتی رفتی مهد هی مریض میشی و من کلی غصه میخورم. ولی اکثر مریضیهات در حد یه سرماخوردگی ساده بود یا تب کوچولو و تمام. ولی اخرین مریضیت عجیب غریب بود. اول تب کردی. اینقدر شدید که دیگه استامینوفن جوابگو نبود و مجبور شدم بروفن بهت بدم. بعدم دستگاه گوارشت از کار افتاد. و اسهال و استفراغ شدید و حدود یک هفته تمام هم هیچی جز آب نخوردی. مامان دورت بگرده آب شدی. نزدیک دو کیلو وزن کم کردی و به شدت لاغر، زرد و بد اخلاق. خیلی روزهای بدی بود. همه مامان مهسا را مقصر میدونستند. بی انصافی بود ولی تمام مدت دو سال و نیم که تو خونه پیشت بودم هیچ وقت مریض نشدی و البته که هیچ کس هم نگفت چون مامان مهسا تو خونه مونده و همه جوره مواظب شماست مریض نشدی ولی با یه مریضی همه گفتند چون رفتی سر کار و ازش غافل شدی مریض شده. هفته بدی بود. هم نگرانت بودم و هم حرفهای آدما ناراحتم میکرد. کاهش وزنتم شدید بود و نگران کننده که خدا را شکر بعد از دو هفته همه چیز به روال قبلی برگشت. البته هنوز نتونستم کاهش وزنتو جبران کنم ولی امیدوارم که تا تولدت برگردی رو نمودار خودت.

بعد از اون مریضی هم سرفه و آبریزش بینی پیدا کردی که خیلی ناراحتت میکرد. وایمیسادی و میگفتی مامان! اب بینیم اومد. دسمال بیار..... واقعا اعصابتو بهم ریخته بود و هیچ مدلی هم بند نمی اومد. یک هفته هم دستم به بینی کوچولوت بند بود. ولی وسط اینهمه مشکل اتفاقهای خنده دار هم می افتاد. مثلا من فهمیدم تو جزء معدود بچه های عشق دکتری.

خوشت اومده بود و هر روز میگفتی بیریم دکتر! میگفتم دیروز بودیم. میگفتی ببین آب بینیم میاد. بیریم دوباره بگیم شربت بده بینی من خوب بشه.!

یا یه زخم کوچولو رو دست و پات پیدا میکردی و میگفتی ببین اوخ شدم بریم دکتر..برای خوردن دارو و شربت هم اصلا مامان مهسا را اذیت نکردی و سر ساعت که داروهاتو میدیدی دستم میگفتی ساعت شربتم شده؟ میگفتم اره. میگفتی بخورم آب بینیم خوب بشه و شربتهاتو میخوردی.

تو مطب خانم دکترتم تا میریم مثل قرقی اول خودت میری رو وزنه و بعد میری زیر متر می ایستی. بعدم میری سراغ میز خرت و پرتها و برام توضیح میدی که با این گوشمو میبینه و با این زبونمو......

موقع بیرون اومدن هم به خانم دکتر میگی " ایجازه هست من یه کاغذ ببرم و اونم یه برگه نسخه بهت میده. بعد میگی میشه مهر بزنم و خانم دکتر مهربونت هم مهرشو بهت میده. چند تا میزنی رو برگه نسخه و با خودت میاری بیرون.

دفعه قبل رفتی سراغ منشی خانم دکتر و گفتی من کاغذ دارم خودکار ندارم. میشه خودکارتو ببرم. نقاشی بکشم؟ اونم خودکارشو بهت داد.

الانم با اینکه چند هفته از مریضیت میگذره بعضی وقتها میای میگی بیریم دکتر شربت بگیریم.خنده

پسندها (1)

نظرات (0)