تخت جدید کیان
تخت جدید کیان پسرم بزرگ شدی جلوی چشمام و در کمال ناباوریم. جمعه یعنی ٢٨ تیرماه از بابا مجید خواستم که بیاد تشک تختت را در بیاره تا من تو تختت را تمیز کنم. بابا هم تشکت را که در اورد گفت چرا نرده هاشو باز نمیکنیم تا نوجوان بشه؟ 
منم این شکلی شدم 
. پیش خودم فکر میکردم وقتی بری پیش دبستانی باید تختت نوجوان بشه خب. گفتم کیان که نوجوان نیست؟! بابایی هم گفت تو که خیلی وقته دیگه نردشو نمیبری بالا! گفتم خب می افته پایین از تخت! اونم گفت لبه داره برای چی بیفته؟ منم تسلیم شدم و بابا مجید شروع کرد......٠
تخت نوزادیتو جمع کردیم و تخت نوجوان را گذاشتیم. اتاقت کوچولوتر شد چون پاتختیها هم بهش اضافه شد عوضش فضا کلی بازتر شد چون تختت ارتفاعش اومد پایین. من تا اخرش در ناباوری بودم. نمیدونم چرا برای خودم همیشه فکر زمان نوجوانیتو کرده بودم. الان که خیلی راحت تو تختت می خوابی و خیلی خیلی هم بهتر از نوزادیت شده چون انگار جات بیشتر شده و هوا هم راحت تر و بهتر تو تختت جریان داره. فکر که میکنم باید اسم این تختها را بزارند نوزاد و کودک. اولیش برای نوزادی که ممکنه بیفتید و بعدیشهم از دوسالگی تا هر وقت که کار کنه. یعنی بتونه وزن باباها را تحمل کنه. اخه بابایی میاد کنارت می خوابه و تو کیف میکنی و منم دعوت میکنی. 
این آخرین شبی که تو تخت نوزادیت داشتی شیطونی میکردی:
عمرا نه تو و نه من فکرشو میکردیم این اخرین شب باشه
اینم تخت جدیدت:
اینم اولین خواب تو تخت جدید که نمیدونم چرا ولی برخلاف تمام این ٢٣ ماه حدود ٣ ساعت خوابیدی.
هنوز وسایل تخت نوزادیتو نبردیم خونه مامان بزرگ .نمیدونم کجا و کی تو نردبان دیدی چون از اخرین باری که من نردبون این مدلی دیدم خیلی سال میگذره ولی ظاهرا تو تازگی دیدی. هی میری و نرده تختت را میزاری به دیوار و می خوای ازش بالا بری ووقتی هم میگم نکن برام توضیح میدی که آقا این کار را کرده.
باید هر چه سریعتر تا دست و پاتو نشکستی این نرده ها را ببرم خونه مامان بزرگ. میدونی پسری الان تقریبا میشه اونجا یک اتاق جدید برای نی نی چید. اونجا اتاق مجردی بابا مجید خالیه و همه وسایلت را میبریم اونجا. دیگه تختت که بره تکمیله. من هنوز مطمئن نیستم که بعدا که تو بزرگ بشی برات خواهر یا برادری میاریم یا نه. برای همین فعلا این وسایل را نگه میداریم. همشون نونو موندند.
فعلا مبارک تخت جدیدت باشه. خوابهای خوب ببینی پسری. از همون خوابهایی که توش میخندی و دل ادم برات ضعف میره.
