کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

برای کیان عزیزم

کیان پر حرف

1392/5/1 9:25
نویسنده : مهسا
362 بازدید
اشتراک گذاری

پسر مامان تو بر خلاف همه کارهات که خیلی زودتر از سنت انجام دادی تو حرف زدن تنبلی. البته حرف خیلی میزنی و یک لحظه هم تو بیداری اروم نیستی ولی به زبون خودت. من وبابایی خیلی ترجممون بهتر شده و دیگه هیچ کدوم از حرفهات نیست که نفهمیم ولی مامان تا کی می خوای خارجکی حرف بزنی؟

شب که بابا میاد تمام اتفاقات از صبح تا شب حتی اگه یک سوسک دیده باشی را تعریف میکنی. بعضی وقتها کلمون میره از بس حرف میزنی و من نمیدونم وقتی شروع کنی به زبون ما حرف بزنی بازم اینهمه حرف داری یعنی؟ یکم سخت میشه که!

کوچولو که بودی عاشق تلفن و موبایل بودی همش تو دهنت بود و حالا هم یا لم میدی رو مبل و با تلفن حرف میزنی یا راه میری دور خونه و حرف میزنی و من میمیرم برا ژستت.به من زنگ بزن

الان چیزهایی که به زبون ما میگی اینهاست:

مامان-بابا_آب(همه مایعات)_مانا ( خاله مهدیس)-آقا-اده(بده)-اگ(بگیر)-آتیش-تیغو تیغو (ماشین)-نه-آیه (آره)-جیش-من-دقه دقه(پنکه)- قار قار(کلاغ)-جیک جیک(جوجه)-مئو(گربه)-بع بع(ببعی)- اوف اوف(غذا)-نی نی-می می-نی نای نای (کلیه لوازم صوتی و تصویری)

 

تنها دو کلمه ای هم که میگی ماله من، مال مامان، مال بابا.تمام وسایل خونه را اینطوری میگی. شبها که مسواک میزنیم باید یکی یکی مسواکهای ما را شناسایی کنی و بعد بزنیم. برای بالشهامون و عطر ها و  برسها و حوله هم میگی. کلا فعلا در حال پیدا کردن چیزهایی هستی که سه تایی داریم و هی میگی مال مامان، ای مال بابا و وقتی میگی ای مال من، انگشت اشارتو میزاری رو سینت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسری من مشکلی با دیر حرف زدن تو ندارم و از این زبون با مزه ای که برای خودت داری لذت میبرم. فقط برام مهمه که تمام منظورهاتو بهمون میفهمونی و همه حرفهای ما را میفهمی. هر وقت دلت خواست حرف بزن. دکترتم گفت که مهم اینه که زبونش باز شده دیگه تعداد کلمات تا سه سالگی مهم نیست. مخصوصا که بابا مجید هم خیلی دیر حرف زده و برای همین برای تو طبیعیه که دیر حرف بزنی.

 

مامانی داره وسایل تولدت را درست میکنه و تا میبینی داستان تولدت را تعریف میکنی. یادم بمونه ازش برات فیلم بگیرم. تزیینات را میبری و میزاری رو دیوار یعنی مال دیواره. میگی فوفو (منظورت شمع رو کیکه) و روی میز بزرگه را نشون میدی، بعد مبل را نشون میدی و جای مامان و بابا و من (کیان) را معلوم میکنی و بعد فوفو میکنی یعنی قراره شمع را تو فوت کنی، بعد هم دست میزنی و میگی نا نای نای. حالا چرا یک عده میگند که بچه نمیفهمه و براش تولد نمیگیریم تا بفهمه من متوجه نمیشم قراره چی را بفهمه. تو از فکرشم کلی ذوق میکنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان تیارا
2 مرداد 92 11:47
ووووووووووووووووی فدای حرف زدنت که حتما مترجم میخوای



ممنون خاله. چکار کنم زبون شما سخته.
مریم(مامان کیمیا و کیارش)
2 مرداد 92 16:13
من همیشه می گم صدای کیمیا موسیقیه بک گراند خونه ماست....
مطمئنم هر همسایه ای که از راه پله رد می شه فکر می کنه من یه ضبط صوت دائمی تو خونه دارم...
به جون خودم شوخی نمی کنم....




نگو مریم جونم.یعنی تمام نمیشه.ادامه داره...