کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

برای کیان عزیزم

کیان جیغ می زند!

1390/7/23 18:40
نویسنده : مهسا
439 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسری. دلم برات یک عالمه سوخت. از ته دلت جیغ میزدی و این برای تو که نی نی خیلی آرومی هستی خیلی زیاد بود. niniweblog.com. مامانی بی تقصیره. شما پسملی و باید ختنه میشدی.

روز شنبه ١٦ مهر با بابا مجید و مامان جون رفتیم مطب آقای دکتر و اونجا تو رو روی یک تخت خوابوندند و داروی بیحسی بهت زدند و دکتر گفت باید صبر کنیم تا دارو اثر کنه. تو هم از همه جا بی خبر روی تخت خوابیده بودی و برای خودت آقون میکردی. عزیزم بعدش ما از اتاق رفتیم بیرون و نمی دونم چه بلایی سرت اومد. تا توی خونه هم اروم بودی ولی یک ساعت بعدش که اثر داروی بی حسی رفت خونه را روی سرت گذاشتی. ولی فقط یک ساعت طول کشید و بعدش آروم گرفتی.

تا یک هفته کار مامانی شستن شما توی آب و بتادین و زدن پماد بود تا بالاخره شنبه ٢٣ مهر رفتیم دوباره پیش آقای دکتر و حلقت که هنوز یک گوشش وصل بود را کند و داد دست مامانی و بهم گفت اینو نگه دار و به عروست کادو بده. دکتر بی تربیت!

مامانی شما شب هفتمین سالگرد عروسی مامان و بابا ختنه شدی . niniweblog.com

و یک عالمه هم کادو گرفتی مامان جون برات یک حساب بانکی باز کرد و خاله مهدیس هم برات یک لباس خوشمل خرید و مامان بزرگ و بابابزرگ هم بهت ربعی کادو دادند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)