تولد همکلاسی
بعضی اتفاقها از یه جائی تو زندگی آدم شروع میشه و یه جائی هم تمام میشه. یکیشون دعوت شدن تولد همکلاسیه با کارتهای دعوت کوچولو و دوستانه و و متنهای قشنگ.دوستهایی که هیچی از همدیگه نمیدونند جز اسم همدیگه و تو شادیشون و تولدشون ادم را شریک میکنند. اولین کارت تولد تک نفره زندگیتو از همکلاسی پیش دبستانی 2 "آرمین" گرفتی. یه روز با یه کارت خوشکل اومدی که من تولد دعوتم میتونم برم؟ تولد دوستت تو کلوب بچه ها بود و روز 07 بهمن. قرار شد بری تولد و دو روز قبلش بهت گفتم میخوام برای دوستت هدیه تولد بخرم به نظرت چی بخرم و چون عشق لگویی گفتی لگو بخر دوست داره.
با اینکه به وضوح نگفتی ولی ته دلت خیلی دوست داشتی برای تو هم بخرم و من هم عمدا نمیخواستم بخرم تا یاد بگیری بعضی وقتها باید چیزی را برای کس دیگه ای بخری. میخواستم رها کردن وسایل را یاد بگیری. واکنشت جالب بود برام.
وقتی خریدیم نگاهش کردی و تشکر کردی و بعد هم خیلی سریع گذاشتی تو پلاستیک و درش را چسب زدی. و گذاشتی کنار فکر کنم جمعش کردی تا نبینیش و وسوسه نشی.
اینم شما در حیاط بی بی کلوب
اینم تولد آروین و من نفهمیدم چرا دم در ازمون می خواست که جوراب هاتون را در بیاریم...کروات و پای بی جوراب...
اینم شما بعد تولد و ساندویچ به دست و یه گیفت کوچولو از میزبان عزیزت..
عزیزم امیدوارم این اولین تولد تنهایی دوستانه همچنان ادامه داشته باشه و بهترین تولدها را بری