کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

برای کیان عزیزم

کلاس تابستانه

1394/6/2 11:8
نویسنده : مهسا
454 بازدید
اشتراک گذاری

خودم هم از نوشتن تیترش خندم گرفت. پسر کوچولوی 4 ساله و این حرفها. در کل با آموزش گوگولیها قبل از سن مدرسه مخالفم مامانی. درست و غلطش را نمیدونم و دارم بین مادرهایی زندگی میکنم که از 3 سالگی دارند با فلش کارت آموزش خواندن میدند و انواع بازیهای فکری و تکنیکهای ذهنی را با کوچولوهاشون کار میکنند. به تواناییهات ایمان دارم ولی امکان نداره به خودم اجازه بدم کودکیهاتو خراب کنم. تو مهد کلاس زبان داری ولی تفریحی...ازت نمیپرسم ولی بعضی وقتها یهو میای میگی مامان " Hello...How are you" جوابتو میدم و ضعف میکنی از خنده. بعد حواسم پرت میشه و وقتی داری با پیشو تو بالکن بازی میکنی شیطنت مادرانم گل میکنه و میگم میدونی گربه به انگلیسی چی میشه؟ میگی نه بگو...و من با خودم میگم مهسا خراب کردی...قرارمون این نبود...میگم بهت و سرسری ازش میگذرم و حرفو عوض میکنم که بیخیال بشی. نه من وارد بازی زیرکانه موسسه ها و شرکتها و فروشنده ها نمیشم...من دانشمند نمیخوام....یه پسر خوب میخوام که وقتی بزرگ شد همه خاطرات کودکیش بازی باشه و بازی و بازی... هرکس میاد خونمون بهم اصرار میکنه بزارش کلاس موسیقی معلومه چقدر دوست داره. من مردد نگاهش میکنم..موسسه موسیقی از 3 سالگی ثبت نام میکنه و من واقعا نمیدونم میشه از یک پسر کوچولوی سه ساله خواست که یک ساعت تمام روی صندلی بشینه و آموزش نت ببینه؟ کلاس لگو نزدیک خونمون اصرار داره از 4 سالگی ببرمت..و من میترسم حالا که ساعتها میشینی و با تخیل خودت لگو درست میکنی و لذت میبری یک اشتباهم باعث بشه دیگه بخوای با ذهن بقیه لگو بسازی نه تخیل خودت....من واقعا در خیلی از تصمیم گیریهام مرددم. نمیدونم عشق تو به لگو را باید با گذاشتنت کلاس از بالفعل تبدیل به بالقوه کنم یا این ثبت نام بزرگترین خیانتم به استعداد و علاقت به لگو بازی میشه...و هزارا ن سوال دیگه...نقاشی های نامفهومت که وقتی توضیح میدی برق از کلم میپرونه و نمیفهمم مشکل از منه یا بد کشیدن تو...کلاسهای نقاشی وسوسه برانگیز و تو که برای خودت مداد و کاغذ دستت مگیری و رویاهاتو میکشی....و من واقعا نمیدونم کار درست چیه....امیدوارم یه روزی پشیمون نشم.....

تابستون امسال هم انواع کلاسها در انواع موسسه ها خودشونو نشونم دادند و من سعی کردم نبینمشون و به خودم بگم وقت برای کلاس رفتنش زیاده....مهد کودکتون هم یه سری کلاس گذاشت و من همشونا زیر و ور کردم آخرش دو تا کلاس تابستانه ثبت نامت کردم. سفال و ژیمناستیک. اولی برای اینکه حس خمیر بازی و گل بازی را خیلی خیلی دوست داری و دومی برای اینکه یه کوچولو بدنت انعطاف پذیر بشه. البته بیشتر هم پیشنهاد خودت بود. بهت گفت کلاس سفال ثبت نامت کردم..گفتی همون گل بازی ؟ گفتم آره ذوق کردی و گفتی میخوام کلاس بپر بپرم برم. گفتم باشه و ثبت نامت کردم. تو همون مهدکودک که نخوای خارج از ساعت مهد هم جایی بری. 

ظاهرا از هر دو راضی هستی. آموزشهای ژیمناستیک را میای به منم میدی...منم انجام میدم و تو ایرادامو میگیری و بهم میخندی. و البته که باور کن سخت هم هست. اخه توقع داری مثل لک لک وایسم رو یه پا. نمیشه خب تلو تلو میخورم.و تو میخندی...

کلاس سفالم یک جلسه درست میکنید و بعد میارید تو حیاط خشک بشه و جلسه بعد رنگ میکنی و میاری خونه. عکسشونا حتما برات میذارم تا بزرگ شدی بخندی. البته یه عالمشونم تو راه و تو کیفت میشکنند. و تو غصه میخوری.

این کفشدوزک و گل پر شکستت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)