مشارکت
پسر مامان چند وقته که دیگه دوست داری تو همه کارهایی که مامان داره انجام میده سرک بشی. و اینطوری کلی کارهای مامان سخت تر شده. یعنی چند باره کاری شده ولی چه میشه کرد کنجکاوی و حواس جمع.
دیگه خودت در یخچال را باز میکنی و کلید میکنی رو مامان.....وقتی بیام مگی منو بغل بالا! منم میگم چشم و بغلت میکنم از تو در یخچال تخم مرغ بر میداری و میگی من فوف دویوست!!!! میزارمت رو کابینت و میرم دنبال ماهیتابه و تو هم کلی با تخم مرغت کیف میکنی. ماهیتابه را میزارم رو کابینت و با همدیگه روغن میریزیم و بعد تو با عشق تخم مرغت را میشکنی و میندازی تو ماهیتابه. بعدم همش میزنی تا بپزه و وقتی پخت میگی "بریم هال فوف بخوییم!" اینطوریه که دیگه الان تو خونه ما تخم مرغ پختن هم سخت شده. باید حواست به دستها و پاهای کوچولوی شیطون باشه که نسوزه. سکته میکنم تا این تخم مرغه پخته بشه.
چند روز پیش خواستم برات کتلت درست کنم در همه مراحل غیر از قسمت پیازش شرکت کردی و اینم نتیجش به روایت تصویر:
این کتلت درست شده توسط کیان
اینم دستها و لباساش