باب اسفنجی!
منم دوستش دارم. یک اسفنج زرد باشلوار مکعبی. محصول کشور امریکا و قطعا با دوبله تیم صولتی .
ولی هر چقدر هم دوستش داشته باشم به پای تو نمیرسه. میای میگی مامان "کاتون" میگم چه کارتونی میگی "پاتریک". میگم برو بیار تا بزارم. میری کشو میز تلویزیون را میکشی بیرون و از داخلش کارتونی که می خوای را میاری و میگی این! وقتی در دستگاه را باز میکنم سی دی را میکشی رو بلوزت تا پاک بشه. از دست مامان و کارهای بی فکرش! بعد میزاریم و تو میبینی. بین قسمتها که اهنگ ناخدا را میزاره هیجان زده میشی و بلند میشی دور خونه میدوی و بعد دوباره میشینی. هیچ سی دی حق نداره تبلیغ داشته باشه وگرنه کیان غر میزنه!
هر وقت هم حوصلش سر بره دوباره یک سی دی دیگه و ...این قصه ادامه داره تا وقتی که پاتریک و باب اسفنجی به صلاح دید مامان مهسا خوابشون بگیره و باید برند بخوابند و تو هم قبول میکنی.و بعد از یک مدت هی میای سراغ میگیری که بیدار نشدند!
بابا مجید برات باب اسفنجی زبان اصلی هم دانلود کرده که من خیلی بیشتر دوست دارم. حداقلا ون لباسهای مسخره تنشون نیست و سانسور نداره. خیلی هم قشنگ حرف میزنند. جون میده برای تمرین زبان.
خلاصه که بعضی روزها که پسر خوبی باشی از صبح عصر با همدیگه میریم کارتون بخریم! وارد خیابون خواجو که میشم میگی مامان اقا کاتون داره! میریم سر مغازه همیشگی. از پله بلندش میری تو و میگی " سلام" "اقا کاتون دایی"فروشنده دیگه میشناسدت و یک باب اسفنجی بهت میده و ما میایم. ایندفعه یک پوستر کارتونت را هم بهت داد.برات زدم به دیوار اتاقت.
ایناز مزایای اینه که بعد از عروسی دیر بچه دار بشی و دیگه دیوارهای خونه رنگ لازم باشند. اونوقت هر کار دلت بخواد با بچه انجام میدی و اصلا نگران نیستی چون میدونی چند ماه دیگه همه جا نقاشی میشه.
میگی خرچنک پول داره، سندی دم داره و کلاه، بابا اسفنجی شووار!
خریدهای چند روز پیشت از سیتی سنتر
اینا خریدهای فرهنگی مامان مهسا
اینم خریدهای شیطونی و بازیگوشی بابا مجید
خیلی دوستش داری و بازم جزئ معدود اسباب بازی هاییه که چند روزه داری باهاش بازی میکنی.
یکم فقط صداش زیاده. ادم حواسش نباشه احساس میکنه جنگ شده بیک عالمه سرباز مصلح بهش حمله کردند .بیچاره همسایه ها.
کیان این چیه دستت؟ چکار میکنی ؟
چی بگم؟؟
دیگه خودتم به خودت لاک میزنی. اینطوری
لاک پیدا نکنی با ماژیک اینکار را میکنی