اسباب بازی تازه
پسر کوچولوی مامان تو دو هفته اخیر هر دفعه یک کاری پیش اومد که باعث شد بابا مجید جعبه ابزارش را بیاره و درش را باز کنه. تو هم عاشق خرت و پرتهای داخلش و منم نگران برای وسایل خطرناکی که اون تو هست. ولی خیلی خیلی باهاشون سرگرم میشدی و خیلی هم خوب و دقیق با نگاه کردن به بابا مجید یادگرفته بودی که هر وسیله ای چکار میکنه.
درست موقعی که هم ذوق میکردم و هم نگران بودم یادم افتاد که شما خودت یک جعبه ابزار بزرگ داری که خاله مهدیس تولد پارسال بهت کادو تولد داد. بهت دادمش و تو هم کلی ذوق کردی. با همدیگه درستشون کردیم و حالا تو از بابا مجید با کلاس تری چون میز ابزار داری. خودت هم عاشقشونی و خیلی خیلی باهاشون بازی میکنی.
احساس میکنم علاوه بر بازی و سرگرمی جنبه اموزشی خیلی خیلی خوبی هم داره. با دقت تمام پیچ و مهره ها را میبندی. با اره چیز میبری و خلاصه به نظرم یک اسباب بازی مفید و البته خیلی ایمنه. پلاستیکهاش نرمه و نمیشکنه از طرفی هم همه وسیله هاش عین وسیله های واقعی کار می کنند.
تو هم چند روزیه که کلی باهاش سرگرمی. خصوصا دریلش که کار میکنه و تو خیلی دوستش داری. با دقت و جدیتی سری های دریل و پیچ گوشتی هاتو عوض میکنی که هر کس ندونه فکر میکنه داری ماشین می سازی.
چند روزی هم هر وقت خواستیم بریم بیرون جعبه رویی میزت را برمیداشتی و عین جعبه کار یک مهندس فعال دستت میگیرفتی ومیرفتیم بیرون.
این زبون بیرونت موقع دقت کردن منو کشته!
بزار اعتراف کنم که اینقدر اینا وسوسه برانگیزه که منم میام باهات بازی میکنم. خیلی کیف میده.