کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

برای کیان عزیزم

دنیای این روزای من( 23 تا 22 ماهگی)

1392/4/21 21:29
نویسنده : مهسا
900 بازدید
اشتراک گذاری

کیان موفرفری....مامانی بالاخره تسلیم شد. ٤ ماه مقاومت کردم و هی به روی خودم نیاوردم که موهات چقدر بهم ریخته شده و یکم شونه کردنش سخته و تو داری زیادی عرق میکنی و .....به نق زدن بقیه هم گوش نکردم که چرا موهای کیانو اینطوری کردی؟ ولی نشد که نشد! دل شکسته 

می خواستم موهاتو بلند کنم . کیان با موهای بلند و فرفری...ولی نشد پسری یکم که پشت موهات بلند شد چون فرداره و تو هم خیلی تو تختت وول میخوری پشت سرت گره خوردند تو هم و فقط یک راه داشت و اونم نرم کننده! کی دلش میاد به موهای پسرک دو سالش نرم کننده شیمیایی بزنه؟ اینطوری شد که به بابا مجید گفتم برات وقت بگیره و بری پیش اقای نصر و موهاتو کوتاه کنی. دلم می خواست یکم کنار موهاتو خالی تر کنه و یکم فشن تر! ولی نکرده بود و بابا مجید را هم قانع کرده بود که اینطوری بهتره! برای تولدت میبرمت یک جای دیگه و فشنت میکنم. ساکت

 

 

    اینم کیان بعد از ارایشگاه

 

 

من با مو فرفری بیشتر میدوستمت. قلب

 

این کیف بامزه را هم تازه برات خریدم. خیلی دوستش داری و از اینکه پشتت بندازی احساس غرور میکنی. گاوچران

 

 

هرجا میریم. میشینی و یکی یکی محتویات کیفت را نشون میدی.یه جورایی پز میدی از خود راضی

 

 

اینم باب اسفنجی که بابا برات خریده و خیلی عزیزه. حتما باید بیاد کنارت تا بخوابی. هر وقت هم تلویزیون باب اسفنجی میزاره میری میاری کنارت میشینه و با هم نگاه میکنید.

 

 

هنوزم از این کار لذت میبری. فرقی هم برات نداره.کفش مامان، بابا، مامان جون.....مهم اینه که به اندازه کافی بزرگ باشه.

 

 

از این کار هم خیلی خوشت میاد. دنبال کارت اعتباری میگردی. خیلی دوست داری.

 

از زیر گذر یا از زیر پلها که رد میشدیم اگه مامان جون تو ماشین بود برات او می کشید و تو میخندیدی ولی حالا شده جزئ واجبات زندگی و تا به هر زیر گذری که میرسیم باید هرکس که تو ماشین هست بگه"اوووووووووووووووووووو" تو هم میگی و بعضی وقتها هم تقلب میکنی و فقط میخندی ولی خدا نکنه کسی یادش بره بگه که پل رو سرمون خراب میشه. حالا وقتهایی هم که تو ماشین نیستی تا میرسم به پل یا زیر گذر بی اختیار خندم میگیره  و خیلی حواسمو جمع میکنم که او نگم.

از شبی هم که برای بردن فوتبال ایران رفتیم بیرون یک عالمه خاطره خوب داری و تا پرچم میبینی برامون توضیح میدی(به زبان کیانی) که پرچم را تکون تکون دادی و نی نای نای هم کردی. همش دنبال پرچم میگردی و چند روزه که تو پلاک ماشینها (تیغو تیغوها) پرچم پیدا کردی. حتما هم باید چک کنی که هم پلاک جلو پرچم داشته باشه و هم عقب.

مامان مهسا هم بالاخره برای تولدت تم انتخاب کرد و کم کم می خواد کارهاشو شروع کنه. کم کم داری دو ساله میشی پسرک چشم سیاه من.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مریم ( مامان آرین )
22 تیر 92 14:02
وایییییییی عزیزم موهات خیلی خوشگل شده مبارکههههه
کیفت مبارک گلممم




ممنون خاله.
مامان محمدرضا
22 تیر 92 14:55
اقا کیان همه جوره خوشکله قربونش برم ای جااااااان


خاله چشمات خوشگل میبینه.
مریم مامان پندار
23 تیر 92 15:53
به به به به نگا چه دسته گلی ماشالله هزار ماشالله موهات نازتر شدن خاله
کیفت هم مبارک باشه
الهی آرایشگاه دامادیت
الهی همیشه شاد و پرانرژی باشی
قدر مامانت رو هم بدون خاله خیلی ماههه خیلیییییییی

ممنون مریم جون از محبتت. خوبی از خودته.
مریم(مامان کیمیا و کیارش)
2 مرداد 92 16:02
چقدر موهاش نااااااااااااااااااااز شده مهسا
نمی دونم این پوشیدن کفش بزرگترها اخه چه لذتی داره؟؟
کیمیا عادت داره محتویات کیف همه را بریزه بیرون بعد جمع کنه بیاره بذاره تو کیف من....
به جون مریم خودم یادش ندادم هاااااااااا


مریم از کجا معلوم؟ میگند بچه ها هر چی یادشون بدی یاد میگیرند. [

مریم(مامان کیمیا و کیارش)
2 مرداد 92 16:03
راستی تم تولدش چیه؟؟؟
به هرحال پیشاپیش مباررررررررررک



خاله مریم رازه!

ممنون از تبریکت.
مهدیس
2 آبان 92 13:03
کیان جونم من شرمندتم واسه روزایی که مسیرم به اووووووووو گفتن نمیخورد و از دستم ناراحت میشدی



خاله می بخشمت ولی دیگه تکرار نشه!