یک چهارشنبه سوری دیگه!
امسال تحویل سال چهارشنبه بود و این یعنی اخرین سه شنبه سال دقیقا شب سال تحویل بود. با مامان جون و خاله و بابا مجید یک تور محلات ثبت نام کردیم و رفتیم.
ساعت 2 بعد از ظهر راه افتادیم و شما تو راه تو بغل خاله مهدیس لا لا کردی:
بعد از بیدار شدنت پا به پای بقیه وسط اتوبوس نینای کردی و کلی هم ذوق زده شده بودی.
تو محلات اول رفتیم گلخونه ایران کاکتوس که بزرگترین گلخونه کاکتوس ایرانه. خیلی هم بزرگ و خوشگله.
بعد از گلخونه رفتیم بیرون و اتیش بازی و فشفشه و تو هم که کلی ذوق:
البته چون هوا خیلی خیلی سرد بود و مامانی اصلا نمی خواست شما شب عید سرما بخوری خیلی زود برگشتیم داخل اتوبوس.
برای شام رفتیم رستوران سنتی خاطره محلات. خیلی خیلی خوشگل بود. تخت زده بود و هر تخت یک عالمه وسایل تزیینی قدیمی داشت. هنوز کامل مستقر نشده بودیم که یکی از گارسونها اومد گفت خانم اینو از بچتون بگیرید برگشتم دیدم سماور مسی توی دکورشون را برداشتی و داری راه میری. اینقدر خجالت کشیدمممممممممممممم
فکر نکنی اینجا داری از این هفت سین خوشگل لذت میبریها! نه مامان فقط و فقط داری دنبال راهی میگردی که خودتو به اون اب وسط برسونی و اینقدر رفتی و اومدی تا فهمیدی که این جوی آب انتهای سالن میرسه به یک حوض آب و همین کافی بود: