کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

برای کیان عزیزم

دکتر جدید کیان

1390/11/29 19:42
نویسنده : مهسا
610 بازدید
اشتراک گذاری

باز باران بارید،

           خیس شد خاطره ها،

                     افرین بر دل ابری هوا.....

                                   هرکجا هستی باش، اسمانت ابی و تمام دلت از غصه دنیا خالی

پسر گلم شما از پنج شنبه داری تک سرفه می کنی و مامان نگران بود که یکوقت مریض نشده باشی. اخه بابا مجید سرما خورده و نمی خواستم از اون وا بگیری. زنگ زدم مطب دکترت که گفتند تا اخر هفته نمیاند و منم راستشو بخوای یکم ازش راضی نبودم و برای همین تا دیدم که نیست زنگ زدم به دکتر دیگه ای که دکتر خودم ادرسش را بهم داده بود و شما را بردم اونجا. توی یک روز بارونی زیبا.

خانم دکتر ریه هاتو معاینه کرد و گفت که مشکلی نداری. گفت حالت خوبه و باید با جدیت و برنامه غذایی کامل کمکی شما را شروع و ادامه بدیم. تازه گفت که شما تشنتون میشه و من هواسم نبوده که باید روزی چند بار بهت اب هم بدم. مامانو ببخش گلم. برای همین چیزها خیلی از دکتر قبلیت خوشم نمی اومد پسری. مامان هم داره با جدیت روزی دو مرتبه برات فرنی(اردبرنج،شیر،شکر) درست میکنه و چند تا قاشق بهت میده. ظاهراً مشکلی باهاش نداری پسری.

عزیزم کار تازه ای که میکنی اینه که تا می شینی تو دل ادم خم میشی یعنی میشه گفت به طور کامل تا میشی و دستت را دراز میکنی که هرچی جلوته را برداری و بیشترین علاقه را هم به کنترل و موبایل بابا مجید نشون میدی. البته تنها هدفت فعلاً اینه که بگیریشون و بکنی تو دهنت. اینا کثیفننننننننننننننننند.

هنوز هم غلتات نصفه می مونه و از غلت زدن پشیمون میشی و غر میزنی که یکی بیاد منو برگردونه. البته چند روزی هم هست که توی خواب هم دمرو میشی ولی به خوابت ادامه میدی. اینم عکساش:

کیان

کیان

من فدای این خوابیدن شما بشم که هروقت میام می بینم که اینطوری خوابیدی دلم برات ضعف میره.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)