روز معلم
پارسال روز معلم انجمن مربیان مهدتون زحمت کشیدند و خودشون برای مربیهاتون هدیه تهیه کردند و از ما فقط هزینشو گرفتند ولی نمیدونم امسال چه مشکلی بود که دیگه کسی کاری انجام نداد و برای همین مامان تصمیم گرفت خودمون برای خاله هات هدیه بگیریم...یه عالمه فکر کردم و تصمیم گرفتم و عوض کردم و اینم نتیجه نهایی:
دادیم اسم خاله ها را هم روی کارتهات زدند.خودم که دوستشون داشتم امیدوارم اونها هم دوستشون داشته باشند.
بهت کارتها را نشون دادم و گفتم اینها را برای خاله زهرا و خاله نوشین خریدیم..گفتی گل هم باشه. خاله نوشین گفته برام گل بخرید. گفتم باشه.
صبح خوابالو رفتیم با هم گل فروشی...منو کشتی از بس رفتی و اومدی و همه گلها را بو کردی و دست زدی و برخلاف تصورم که منتظر بودم از بین رزها یکی را انتخاب کنی. الستر سفید برداشتی و گفتی این خوبه...
اقای گل فروش هم برامون ربان زد و کارتهای هدیه را به ربانها منگنه کرد.
بردی برای خاله های مهدت و کلی هم ذوق کردی.
تو خیلی مرد مهربونی میشی و عاشق هدیه خریدن برای کسی که دوستش داری...امیدوارم همیشه عاشق و پاک بمونی پسرم...تمام سعیمو میکنم...امیدوارم موفق بشم خوبی و بدی واقعی و حس قشنگ دوست داشتن را بهت یاد بدم....
این هدیه روز مادر منه که شما تو مهد با انگشتهای کوچولوی خودت درست کردی و برام آوردی خونه....
دوستت دارم پسری با اون انگشتهای کوچولوت....