کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای کیان عزیزم

نوروز 92

1392/1/2 17:18
نویسنده : مهسا
567 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسر گلم امسال دومین عیدیه که تو پیش مایی و داریم عید دیدنی میکنیم. البته چون شما شیطونی و اجازه نمیدی چیزی روی میزها باشه و با همه چیز کار داری به فامیلهای دورتر گفتیم که امسال باهاشون دیدنی نمی کنیم. گناه دارند بخواند به خاطر ما دکوراسیون خونه هاشون را بهم بزنند.

بعد از سال تحویل که شما تخت و بخت خوابیدی تا 6 عصر. بیدار که شدی با هم رفتیم خونه مامان جون عید دیدنی:

بقیه عکسهات تو ادامه مطلبه

 

کیان در حال دزدیدن سکه از تو سفره مامان جون

کیان عصبانیه که چرا بهش گفتند دست نزن!

من عاشق این عکسم! قلب

کیان داره از لای قرآن مامان جون عیدی بر میداره.

دیگه هم عیدیشو به کسی نمیده، گذاشته زیر بغلش و گز میخوره.

بعد از خونه مامان جون رفتیم خونه بابا بزرگ و کیان هیجان زده رفت سراغ هفت سین مامان بزرگ:

چون امسال ما و مامان جون ماهی قرمز نخریدیم اولین چیزی که توجهت را جلب کرد ماهی قرمز بود:

بعدشم هوس کردی که تخم مرغ هفت سین مامان بزرگ را بخوریخوشمزه

وقتی بازی با هفت سین تمام شد یادت اومد که اینجا یک بازی دیگه میکردی و یکدفعه بینگ یادت اومد که مامان بزرگ پاسیو داره و آب و ....

لباس خونه پوشیدی و ....

تا اخر شب خونه بابابزرگ موندیم و اینطوری روز 30 اسفند 1390 و اولین ساعتهای بعد از تحویل سال جدید تمام شد.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)