کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

برای کیان عزیزم

دومین یلدای کیان در یزد

1391/10/5 17:11
نویسنده : مهسا
1,134 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم دومین شب یلدات مبارک. امسال با بابا مجید تصمیم گرفتیم برای شب یلدا بریم یزد. برای همین از یک ماه قبلش برای تور یزد ثبت نام کردیم و تو برای اولین بار رفتی یزد. پسری به کسی نگیا! منم دفعه اولم بود یزد را میدیدم. امسال شب یلدا، پنجشنبه شب بود و به همین دلیل صبح پنج شنبه حرکت کردیم. مامان جون و خاله ژیلا مامان هم توی تورمون بودند.

ظهر رسیدیم یزد و محل اسکانمون هم هتل سنتی مهر یزد بود که خیلی خیلی خوشگل بود. بعد از تحویل اتاقها قرار شد ساعت ٤ همه تا حیاط هتل باشند تا بریم گردش توی شهر که شما چون ٦ صبح بیدار شده بودی و توی اتوبوس هم کنجکاوی اجازه نداده بود بخوابی، تخت لالا کردی. بابا مجید هم استفاده کرد و کنار شما لالا. برای همین به تور عصر یزد نرسیدیم.

وقتی بیدار شدید با هم رفتیم بیرون هتل. خوشبختانه خیلی به میدان اصلب شهر نزدیک بودیم و پیاده رفتیم موزه آب یزد را دیدیم و بعد هم رفتیم سراغ فروشگاه خلیفه رهبر و تا تونستیم شیرینی خریدیم. مامانی هم یک کفش ترمه خوشگل خرید.

برای مراسم برگشتیم هتل . مراسم خوبی بود. موسیقی سنتی، نمایش، موسیقی کلاسیک، حافظ خوانی، برنامه طنزو.....پذاراییشون هم هندونه، انار، اجیل شب یلدا، شلغم و لبو، شیرینی، آش مخصوص یزد، کشک و بادمجون و مخلفات بود. خیلی خوش گذشت. تو هم خیلی شیطونی کردی ولی پسر خوبی بودی و اذیت نکردی. بعد از مراسم رفتیم اتاقمون و تو تازه انگار کشفش کردی و از در و دیوار بالا رفتی.

به زور شب خوابوندیمت و صبح هم بعد از بازدید کوچولو توی یزد رفتیم به سمت میبد و از اونجا هم به طرف اصفهان. تقریبا ٨ شب رسیدیم خونه.

یلدای ٩١

یلدا٩٠

عکسهای شب یلدا تو ادمه مطلبه!

 

 

چمدان را در اوردم تا وسایل سفر را بچینم داخلش

اینقدر شیطونی کردی تا اینطوری شد و خودت ترسیدی

ورود به اتاق و شروع شیطونی

هتل خوشگلمون

حیاط خلوت اتاقمون

اینم در اتاقمون که من خیلی دوستش داشتم

خانواده کوچک ما در موزه آب یزد

هندونه شب یلدا

میز یلدا

کیان قبل از مراسم

کیان در مراسم

هیچ توجهی به سن نداشتی و کلا به این پنجره چسبیده بودی. اون پایین تلفیق سنت و مدرنیته بود و یک سری داشتند بیلیارد بازی میکردند و تو هم مجذوب اون میز سبز و توپهای رنگی

کیان بعد از مراسم توی بخش سنتی هتل"

از بس شیطونی کرد توسط بابا دستگیر شد و ر فت تو اتاق:

اونجا به شیطونیش ادامه داد. پسر طاقچه ندیده اونجا وسایل میذارند نه اینکه چهار دست و پا برند

صبح جمعه در هتل

کیان در باغ دولت آباد یزد

برای اینکه از هیچ کجا دست خالی نیای یک توپ کوچولوی خوشگل با این لاک پشت بامزه را برات از کاروانسرای میبد خریدیم.

یلدات مبارک پسری

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم(مامان کیمیا)
3 بهمن 91 10:11
کیان جون جونم یلدات مبارک باشه خاله جون.... برات عمری بلند و پربار و شاد آرزو می کنم. با این عکسهایی که مامانی از هتلتون گذاشته به شدت وسوسه شدم که در اولین فرصت بریم یزد... راستی خاله جون به کسی نگی ها ولی من هم تا حالا یزد را ندیدم. به نظرت چرا؟؟؟ آخه من تقریبا" همه شهرهای ایران رفتم.